بلاگفا یک ابزار قدرتمند برای ساخت و مدیریت وبلاگ است. بلاگفا به شما کمک میکند تا با سرعت و سهولت اطلاعات، خاطرات، مطالب و مقالات خود را در اینترنت منتشر کنید.
( صائب جانمان ) •اینقدر کز تو دلی چند بوَد شاد، بس است•بیش ازین پیرویِ حرص وُ هوس نتوان کرد همعنانی به سگِ هَرزه مَرَس نتوان کرد دامنِ دولتِ دنیا نتوان سخت گرفت سایۀ بالِ هما را به قفس نتوان کرد اینقدر کز تو دِلی چند بوَد شاد ، بس است * زندگانی به مرادِ همه کس نتوان کرد شررِ کذب به یک
ای عزیزِ دلِ غمینم از فراغِ نگاهتاز كوي تو بيرون نشود پاي خيالم نكند فرق به حالم چه براني،چه بخواني چه به اوجم برساني چه به خاكم بكشاني . نه من آنم كه برنجم نه تو آني كه براني.. نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم نه تو آني كه گدا را ننوازي به نگاهي در اگر باز
علیِ مناینجا… تنها پناهگاه بیواهمهی من است، جایی دور از نگاهت، که میتوانم آرام صدایت کنم: علیِ من... و با هر بار گفتنش، اشکی آرام از گوشهی چشمانم میلغزد، و دلم بیصدا زمزمه میکند: چقدر دلتنگت هستم… اینجا، در همین گوشهی ساکت و
به این تراکتور احترام بگذاریدتراکتور قهرمان شد، دو هفته زودتر از موعد هم قرار شد، شایستگی این قهرمانی را داشت چون تیمی ثابت قدم در مسیر قهرمانی بود و صدر جدول را در تمام نیم فصل دوم هرگز هفته ای از دست نداد و به هدف خود رسید. چنین تیم هایی پس از یک دهه یکبار
من با تو چیکار کنم؟واقعا دیگه خسته شدم از اینکه اینقدر بهت علاقه نشون دادم و تو انگار نه انگار چرا باید عاشق کسی باشم که حتی نمی تونم ببینمش؟ ای کاش اصلا هیچ وقت نمی دیدمت واقعا بدترین مریضی دنیا، گرفتارِ کسی بودنه چون نه راه پس داری و نه راه پیش به
چه عالی.چقدر بد.نوشتن خیلی خوبه. سبک میشم.دلم برای خواننده های وبم تنگ شده. خیلی زیاد. الان کامنتا رو باز کنم همشون میان.دوستای گلم رو میگم. بیماران روانی و عقده ای هم میان. پس بازشون نمیکنم.برخلاف میل قلبیم. یکی از دوستای مجازیم داره
0624پدر، مادر، خواهر و برادر موظف نیستند امور خونه رو انجام بدن. شستن ظروف و لباسها یا تمیز نگه داشتن خونه از وظایف کسی نیست. اگر مادران این سرزمین یا دیگر اعضای خانواده چنین کاری میکنند از روی لطف و محبته. وقتی قدردان این کارها
بازدید از کارخانهامروز با یه عده از بازدید کننده ها رفتم کارخونه ، که منم کارخونه رو از نزدیک ببینم ، همینطور که داشتم تو سایت تولید باک ماشین با مدیرای یه شرکت خودروسازی قدم میزدم ، تو دلم داشتم با خدا حرف میزدم .. گفتم خدایا .. چقدر زندگی
چرا تموم. نمیشه؟امروز که هنوز تموم نشده بدترین روز۱۴٠۴ تا الانه بعد از پست ظهر ننه منو هی صدا زد منم از گریه چشام باد کرده بود جوابشو ندادم ظ عصری حمله کرد به اتاق ننه و برای دعوا و داد و بیداد منم فقد گریه.. واقعا نمیشکم تو این خونه لعنت به اون