بلاگفا یک ابزار قدرتمند برای ساخت و مدیریت وبلاگ است. بلاگفا به شما کمک می‌کند تا با سرعت و سهولت اطلاعات، خاطرات، مطالب و مقالات خود را در اینترنت منتشر کنید.

وبلاگهای بروز شده

جمعیت شناسی -!!بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- انسان در دنیا نمیتوان کار بسیار پیچیده بکند ولی اگر گرو ه های پر اعضا وجمعیت باهم کار کنند ازدیگران جلوتر هستد- قبلا روش تحقیقاتی مخروطی بود حال استوانه ای شده است- یک مدتی در اینترنت- رشته
اجل معلق؛ مرگی که پیش‌ از موعد می‌رسد!  1404/3/23اجل معلق؛ مرگی که پیش‌ از موعد می‌رسد ! واژه «أجل» دارای دو معناست: «مدت زمان مشخص‌شده» و «پایان آن زمان». در واقع، اجل هم می‌تواند به خود زمان اشاره داشته باشد و هم به نقطه پایان آن.واژه «اجل» در قرآن کریم، ۵۶ بار به‌کار رفته و
دعای ندبهدعای ندبه أَيْنَ ابْنُ النَّبِيِّ الْمُصْطَفَي وَ ابْنُ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَي وَ ابْنُ خَدِيجَهَ الْغَرَّاءِ وَ ابْنُ فَاطِمَهَ الْكُبْرَي كجاست فرزند پيامبر برگزيده، و فرزند علي مرتضي، و فرزند خديجه روشن جبين، و فرزند فاطمه كبري؟،
ترسبا صدای نزدیک شدن موشک چشام باز شد! ببین ینی میگم نزدیک شدن مثلا انگار که همین بغل گوشم میخواست فرود بیاد! شیشه های خونه داشت می لرزید!! بعد من لحظه اول بیدار شدنم بود و هنگ بودم هنوز! چشامو باز کرده بودم و اولین چیزی که توی ذهنم
انتظار نداشتمنمیدونم چرا با همه خبرهایی که خونده بودم در مورد احتمال حمله برخلاف دفعات قبل نترسیدم و خیلی خیالم راحت بود ،دفعات قبل که تهدید تو خالی .الان واقعا قلبم اومد تو دهنم .نمیدونم چرا ؟ دلم برای مردمی که ترسیده بودن سوخت حتی آن شمال
صفر دویست و سی و چهاراز کجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه بود. خیلی جدی داشتم به سقف زل می‌زدم و می‌گفتم چرا رعدوبرق صداش این مدلیه، رعدوبرقم رعدوبرقای قدیم. بعد دیدم نه بوی دود میاد و یه لحظه چت خودم و نگ که یه خبر رو مسخره کرده‌بودم در ذهنم تداعی شد و سریع
امروز 23-03-1404 توانستم 31 کیلومتر دوچرخه سواری کنم و 600 تا شکم و 600 تا بارفیکس برومامروز 23-03-1404 توانستم 31 کیلومتر دوچرخه سواری کنم و 600 تا شکم و 600 تا بارفیکس بروم +
مسافر نیستم، خود راه گشتمبه هر سو می‌روم، جز تو نبینم ز هر رنگی، نمودِ دوست چینم جهان آیینه‌دار آن جمال است که هر ذره‌ نشان از لایزال است نهان در هر نفس، آیات او بود صدای رود، ذکر ذات او بود دلم چون شمع سوزد بی‌تماشا نه روز و شب، نه غوغا، نه تماشا کلامی
205گفتند چرا سایه نداری گفتم سایه ام را کنج پستو مادربزرگ بین خاکروبه ها قایم کردم. تا در زندگی هیچ کس سایه نیندازد