بلاگفا یک ابزار قدرتمند برای ساخت و مدیریت وبلاگ است. بلاگفا به شما کمک می‌کند تا با سرعت و سهولت اطلاعات، خاطرات، مطالب و مقالات خود را در اینترنت منتشر کنید.

وبلاگهای بروز شده

زن باقلبش حساب و کتاب نمیکنه♀ده روش برای به دست آوردن دل زنها _ به حرفاش گوش بده _ بهش محبت کن _ گاهی براش یک شاخه گل بگیر _ چندروز یک باربهش بگو دوستت دارم _ تولدش وفراموش نکن _ حتی اگه پول کمی دستت داری گاهی یه هدیه کوچک براش بگیر _ حداقل در روز یک بار بهش
جریانگاهی اتفاقی بر اثر سادگی یا هوشیاری ساده لوحانه رخ می دهد که ما را در مسیر ان قرار می دهند یا ان را برنامه ریزی می کنند یا به جریان پر و بال می دهند که اشوب به پا کنند مراقب باشیم که در جریان گردابشان غرق نشویم...
روز نمی‌دونم چندم تیر ماه...ساعت ۴ و ۲۰ دقیقه صبح شده و تازه دارم میرم بخوابم :/ از دیروز صبح ساعت ۱۰ که بیدار شدم دیگه نخوابیدم و بدون توقف در حال کار کردن با لپ تاپ بودم. گاهی احساس میکنم دستام بی حس میشن :( سعی میکنم این روزا رو خوب یادم بمونه. هم سختیاش
ای یار سفر کرده ء مغرور کجایی ؟ مهدی پورثابتای یارِ سفر کرده ء مغرور ، کجایی ؟ در خاطرِ من وصل و ، تو در فکر رهایی ! بس کَز دلِ رنجیده سراغی نگرفتی ، هر ثانیه بی عاطفه دنبالِ جفایی ! در سینه بجز عشق ، دگر چیست گناهم ؟ چون سر نزد از چشم و دلم ، هیچ خطایی ! با این دلِ آشفته و
۶۹۰_جغد نادانواقعا دارم کور میشم کاش جا متخصص پوست و مو ، یه نوبت چشم پزشکی بگیرم نمی‌بینم دیگه.احمقم تا الان بیدار میمونم
آرامبخشجانا اومد کنار تخت و بهم اشاره کرد که میخواد بیاد پیشم سرشو گذاشت روی سینه ام و چیزی نگذشت که خوابش برد عادت بچگی های مادرش رو داره اون روزها که بچه ها از ماجرا خبر نداشتن وقتایی که نفسم تنگ میشد مهشید می اومد با استرسی که توی
دل به دریا زدنخیلی وقت بود فکر نکرده بودم. در واقع تمام ذهنم پر است از یک واژه تو خالی که زندگی حقیقی نیست دلم میخواهد دلم را به دریا بزنم و باور کنم که هست. اما این کمال گرایی لعنتیم نمی‌گذارد
غزلی تقدیم به مادران شهدای گمنامیک عشق داغدیده که زخمش کهن شده دیوانه ی شنیدن ِ یک در زدن شدن میگفت : من جوان شهیدم ... تمام ، رفت او صورتش تکیده ز درد و مِحَن شده دنیا بسوز باز ، که فقط حسرتش همین ...بوده خبر رسد عزیزش کفن شده غبطه به حال ِ مادرِ دیگر شهید خورد
356دو شبی میشد ک خوندن کتاب ارباب‌زمان رو شروع کردم و خب دیروز صبح تمومش کردم! یجورایی دلم براش تنگ میشه، این چندوقت دلیل بیداریم بود! حالا جالبه من حتی محتویات کتابو تو خوابمم دیدم یعنی انقد تو عمقش رفته بودممم...... شاید وقت نشه