بلاگفا یک ابزار قدرتمند برای ساخت و مدیریت وبلاگ است. بلاگفا به شما کمک می‌کند تا با سرعت و سهولت اطلاعات، خاطرات، مطالب و مقالات خود را در اینترنت منتشر کنید.

وبلاگهای بروز شده

و دوباره من و دوباره خرید کتاب...بالاخره امروز تونستم کتاب دو جلدی هزار و یک شب را بخرم واقعا رو ابرها را میرم مثل شهرزاد شبی یک داستان را میخونم تو تایم استراحت اداری هم دارم حرامزاده استانبولی اثر الیف شافاک را می خونم
امروزاوووووقققق نیم ساعته منتظر اسنپم الان اومده آهنگ رپ گذاشته خب خداروشکر یگی دیگه اومد عه ن باز عوض کرد شبیه رپه فعلا اوق اره خب از امروز بگم :) کلاس اول حل تمرین بود بعد رفتیم ناهار داشتیم میخوردیم بیتا گفت دوغ میخورید یدونه بزرگشو
توبهوقتی تازه توبه کردی و دست از گناه های خاک بر سری شستی و از اون طرف خداوند متعال میخواد تو رو مورد ازمون و ازمایش قرار بده
ادامه ی سفارشات میومیوکده قالب در حاله ساخته چون که فعلا جزوه ی درست و حسابی ندارم.... ولی بازم میزارم اینجا.... قالب قبلی رو ول کردم و یدونه از اوّل ساختم.... قالب: باز اگر خوشت نیومد و خواستی تغییر ایجاد کنم بگو... بالابر: میدونم خیلی مزخرفه.... موس:
گوشم سوراخ کردمبعد از ۲۵ سال بالاخره با ترسم کنار اومدم و برای اولین بار گوشم سوراخ کردم دوستشون دارم بماند که چقدر کولی بازی در آوردم بهش که فکر میکنم خجالت میکشم ولی واقعا دست خودم نیست از سوزن و اینا کلا نمیتونم ولی خوشحالمممممم
Life1426هنوز چشمم خوب نشده خوب ک چ عرض کنم بدتر شده عملا چشم چپمو بستم و کارامو میکنم چهارشنبه صبح نمیتونستم چشممو باز کنم، اول فک کردم بخاطر کم خوابیه بعد گفتم شاید بخاطر سرماخوردگیه الان ک هیچ کدوم از علل موجود نیستن این معلول بی علت
۴۵۳+امروز حالم خوب نبود یه حمله ی عصبی داشتم صبح در حال چرخیدن تو کافه ی مورد علاقم پیامای لین کلی بهم استرس داد تقریبا تا عصر واقعا خوب نبودم بت زنگ زدم بچه ها پول زده بودن ب حسابم میخواستم اونارو بات چک کنم جواب ندادی نشستم پای
عشق یعنی گذشت....من دیگه بردیم هنوزم صداتت تو گوشمه که گفتی اگه خواهرمو بیرون کنن چی ... من میفهمم اونا خانوادتت و من یه غریبم ولی راضیم که بری باااهاشون اشتی کنی برو...‌ منم بدرک اگه این تورو راضی میکنه برو... من عاشقتم میخام خوشحال باشی حتی بدون
ساغربخش چهارم مامور زنی که از بازداشتگاه دست بند به دست منو دنبال خودش می کشوند ، از پله ها بالارفت و به سمت راهرویی در انتهای طبقه ی همکف به طرف درب سبزرنگی رفت و درزد ، سربازجوانی دررو باز کرد و مأمور زن داخل شد . به محض ورود دست