بلاگفا یک ابزار قدرتمند برای ساخت و مدیریت وبلاگ است. بلاگفا به شما کمک میکند تا با سرعت و سهولت اطلاعات، خاطرات، مطالب و مقالات خود را در اینترنت منتشر کنید.
یادش بخیردر مسیر، ساختمانی رو دیدیم که شاید برای همه یادآور خاطرات مزخرف کنکور باشه ولی برای من یادآور شیرینی دوستی، تلخی فقر، مینی بوس بوگندو، ایستاده واستادن ها، آدرس پرسیدن ها از بقیه و تلاش برای موفقیت انداخت. لبخند زدم و با این
دخترِ پسرخالهمیگن رئیس بدن زنان رحم هستش. هر موقع دلش بخواد میذاره حالمون خوب باشه. هر موقع حال نکنه شخصیت برامون باقی نمیذاره تو هیچ جای این عالم. خلاصه که امروز شل کرده بود رییس و پوکر پیش برد مارو.
من کیستمرموز عاشقى را در كتاب قلب خود ريختم به شعرى گفتمش رازم ، كه من چيستم ز ديده رفته بودم، لحظه اى از حال خود بيرون گمان بردم كه آنجا ديگر از مال خودم نيستم نگاهم را رها كردم، نگاهى در دل من خُفت نه بيدار شد، نه حرفى گفت، كه گويد رازِ
خسته ام دارم میمیرم، باید برم بخوابماز ساعت ۸ تا الان تو سوئییت داشتم درس میخوندم، زبان، خسته شدم. فردا صبح ساعت ۸ میخوایم بریم ۱۲نفری پیک نیک ،اصلا حوصله ندارم کاش نمیرفتیم باید ۶ ، ۶:۳۰ بیدار شم برم حموم
دلتنگیامشب وقتی یهویی اون آهنگ پخش شد انگار کله وجودمو غم گرفت انگار پرت شدم تو تو خاطراتت تو روزایی که بودی حس میشدی عاشقی...برا همه چی همینجوری که گفت خوش روز که دلبر مال ما بود غم تاج و سر بر مال ما بود ... خیلی دلم برات تنگ شده :)
خیره به امواجش...بیا یک جور وانمود کنیم تا این آدمها نفهمند همدیگر را دوست داریم.بیا وقتی اتفاقی توی کوچه همدیگر را دیدیم نگاهمان را از هم بدزدیم تا کسی بو نبرد بین ما چیزی هست و برایمان بپا بگذارد که ته ماجرا را در بیاورد..راستش من از این آدمهای
نیازمندی هاهميشه هم نياز به یک دليل منطقی برای كارهایی كه میكنی نداری!! انجامشون بده چون دلت میخواد، چون خوشحالت میكنه...
666ـ چیزی جز گذران عمر وزندگی نیست،پابندی ودیسیپلین نیازمند است. ـ من عاشق آدمهای ساکت وآرومم، ورفته رفته دارم شبیه میشم به مرور زمان دارم کلمه کم میارم حوصله ام کمتر وکمتر میشه توان صحبت ندارم انگیزه ای ندارم. ـ دیگه یا شاید هم بگم
امتحان بدهی!قرار بود بیایی، کمی امان بدهی به شمعدانی ِگلدان کهنه جان بدهی به خانه ام، به همین دادگاه برگردی کمی به متّهم ِعاشقت زمان بدهی قرار بود خودت نقش اوّلم باشی دوباره حس جدیدی به داستان بدهی من و بهار نشستیم تا شکفتن را _درست نیمه ی