بلاگفا یک ابزار قدرتمند برای ساخت و مدیریت وبلاگ است. بلاگفا به شما کمک می‌کند تا با سرعت و سهولت اطلاعات، خاطرات، مطالب و مقالات خود را در اینترنت منتشر کنید.

وبلاگهای بروز شده

واقعا !؟ جدی میفرماییدچرا انقد وحشی شدین یهو بخدا من اصلا ناراحت نمیشم ن میگم ادبیاتتون بد و کوچه بازاریه و فلان ن میگم خانوادشون بده هیچی نمیگم نصف بیشترم ک تایید نمیکنم ولی خدایی شما مریض جنسی چیزی هستین ؟ این برداشتا چیه میکنین والا من کار خاصی
چرنوبیل ' فاجعه هسته اینقد سریال چرنوبیل؛ تصویری از یک فاجعه انسانی سریال چرنوبیل یک مینی سریال (سریال کوتاه) پنج‌قسمتی است که پخش آن از ۱۶ اردیبهشت از شبکه HBO آغاز شده است. چطور می‌توان یک فاجعه عظیم را در قالب فیلم یا نمایش به تصویر درآورد؟ فاجعه
شکر خداسلام. دیروز برای الهام قضیه جابجاییم به کارون رو گفتم خیلی ناراحت شد و مثل همه همش میگفت که خیره. گفتم الی ولم کنید چه خیری. بهم گفت مژگان یکی از بچه های چمران چند سال پیش ازمون استخدامی قبول شد. ولی خیلی سنگ جلو پاش می افتاد گفت
دهمین ۱۲ اردیبهشت شد؟ خدایی؟ :)+ تو ترافیک همتم، تو راه خونه، یخورده سرمو آوردم بالاتر که بتونم از آینه کادوها و دسته گل و پاکتهای رنگی رو صندلی عقبو ببینم... به این جمله ی دکتر شکوری تو یکی از پادکستهاش فکر میکنم: "آدمی که وظیفه و رسالت و شغلش یکی باشه، از
☑افراز املاک مشاع☑افراز املاک مشاع درخصوص املاکی که جریان ثبتی آنها خاتمه یافته است اعم از اینکه ثبت دفتر املاک شـده باشـد یا نشـده باشـد، افراز آنها با واحد ثبتی خواهد بود که ملک در آن حوزه قرار گرفته است. افراز ملکی که جریان ثبتی آن خاتمه پیدا
روز معلم++ بهترین معلم زندگی من معلم اول ابتداییم بود... خانم نبوی... یکی از فرشته های تو زندگیم بود... امیدوارم هر جا هست سلامت باشه... ++یادش بخیر اون موقع تا موقع سوار شدن تاکسی و رفتن بوسش نمی کردیم نمی رفتیم خونه... نمی دونم چی شد
یسنا دیداراولین چیزی که توجه منو به خودش جلب کرد. سرازیر شدن جمعیت زیاد به داخل دشت و چمن . این جمعیت از هر نوع قشری بود از جای که شنیده بودند برای جستجوی یسنا کوچلو . از پلیس و سگ زنده یاب گرفته . تا حلال احمر و محیط بان و افراد متخصص و
​ داستان بسیار زیبا و آموزنده سمت خدا   ​داستان و حکایت دلگیر و ناامید از همه جا با بغضی در گلویم رو به آسمان کردم و گفتم : من حاجتی دارم ... ندایی آمد و گفت : اُدْعونى اَسْتَجِبْ لَكُم چگونه حرف هایت را به من میزنی ؟ گفت : إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا عَلَیْكَ الْقُرْآنَ
283+امشب با لپ‌تاپ دارم می‌نویسم و باز احساس پیانیست بودن بهم دست داده. آره:) هنوز یه ساعت نشده که با امیر تلفنی حرف زدم. اولین تماس تلفنی بلندمون:) دلم برای حرف زدن باهاش یه ذره شده بود. برای مرهم دردام. رفیقِ امنم. فکر می‌کردم وقتی