بلاگفا یک ابزار قدرتمند برای ساخت و مدیریت وبلاگ است. بلاگفا به شما کمک میکند تا با سرعت و سهولت اطلاعات، خاطرات، مطالب و مقالات خود را در اینترنت منتشر کنید.
کتاب نیمروز فصل اولکتاب نیمروز فصل اول: شرارهای در دل سایه نیمروز که زاده شد، نه بانگ طبل بود، نه گهوارهای از گلهای خوشبو. صحرا بود و آفتاب، تازیانهزن و بیرحم؛ و نسیمی که بیوقفه خاک را در چشمانش میپاشید. مادرش میگفت: «او گریه نکرد. نگاه کرد.
یه روز عالیامروز قطعا یک روز عالیست.... نظرات رو تایید میکنم امروز و از همه ی دوستان گرامی که کامنت میگذارند و گذاشتند واقعا ممنونم...
از جهانی موازی...قبلا هم یه فولدر داشتم توش چند تا برگه آ چهار بود که توی هر کدومشون تصویر یک خواب رو که برام مهم بود کشیده بودم. نمیدونم هنوز دارمش یا جزء مواردی بوده که ریز ریزش کردم و دور ریختم... نه، فکر نمیکنم این کارو کرده باشم. احتمالا اگر
Your lie in aprilحس میکردم که وسط یه اقیانوس عمیق بودم. هیچ صدایی شنیده نمیشد. هیچ روحی دیده نمیشد.
*حين بكت "أم الخرّيط" بعيون الغائبين* (قصة قصيرة)*حين بكت "أم الخرّيط" بعيون الغائبين* (قصة قصيرة) سيد كاظم القريشي كانت "أم الخرّيط" آخر شهقة للهور المحتضر، واقفة كعجوزٍ شاخت في الانتظار، تحدّق في الأفق الذي غادره الراحل دون عودة. تحيط بها جذوع "الغَرَب" اليابسة، لا ظلّ لها إلا
مولا جان...به درد عشق درمانی ندیدم؛ به راه عشق پایانی ندیدم سرم شد صرف راه ناز مستان؛ ز ایشان هیچ احسانی ندیدم…
پرتوِ خیالدر خلوتِ شبانه، منم با سرِ خیال خاموش و خسته درپسِ اندوهِ بی زوال در سایهسارِ وهم، تویی مایهی امید مهتاب از نگاهِ تو افتاده در خیال با چشمهای بسته، تو را حس میکنم در نغمههای روشنِ شب های پُر ملال لبخندِ توست در دلِ هر واژهی
کبوتر سفیدداشتم دعا میخوندم که صدایی از تو حیاط اومد.یه چیزی افتاد وسط حیاط. از پنجره دیدم یه کبوتر سفیده.کاملا سفید! آوردمش تو خونه. هیچ تلاشی برای فرار نمیکنه اینجا هوا خیلی سرد شده. نمیدونم طفلی راهشو گم کرده یا ...؟ فعلا که داره استراحت