بلاگفا یک ابزار قدرتمند برای ساخت و مدیریت وبلاگ است. بلاگفا به شما کمک می‌کند تا با سرعت و سهولت اطلاعات، خاطرات، مطالب و مقالات خود را در اینترنت منتشر کنید.

وبلاگهای بروز شده

وقتی عطر چای حاج‌ خانم ، صدای پدافند را شکست.ابتدای شب بود . ساعتی که منتظر صداهای جدیدی بودم که تا به حال نشنیده بودم . وقتی که شروع شدند به پشت پنجره رفتم . آسمان تیره پُر بود از رگه های نور قرمز رنگ و صداهایی که سکوت شب های تهران را خط خطی می کرد . هر بار صدایی می آمد دلم
رزق روضهاز نعمت‌هایی که خدای مهربان نصیب همه مردم دنیا نکرده و فقط مخصوص شیعیان امیرالمومنین هست، رزق روضه امام حسین علیه‌السلام هست، توی این روضه‌هاست که میشه یه دل سیر بدون اینکه کسی کاری به کارت داشته باشه، گریه کرد و چه گریه بالاتر بر
مارمولکسلام. هیشکی نیس اینجا که دعوام کنه، واسه همین نمیترسم دیگه بگم سلام. نشستم بغل حوض، خلوت، آروم، انگار یکی اومده صدای دنیا رو قطع کرده رفته. تو بگو یه بند انگشت از من به این آسایشگاه وصله، نیست. نشستم فکر می‌کنم به دلتنگی. چطور
فضولیخیلی دوست دارم بدونم روز مبادای خانم هایی که تا آرنج النگو دستشونه، دقیقا چه روزیه.
دل نوشتهسلام سلام حالتون چطوره ؟؟؟ امیدوارم که این روزها حالتون خوب و اوضاعتون روبه راه باشه بازم بعد از مدت ها برگشتم اینجا دلم براتون تنگ شده بود اونم از نوع خیلیش. این روز ها حال دل همه ما بد بود و خنده از لبامون رفته بود خداروشکر الان
گریهامروز یه دل سیر گریه کردم دلم از این زندگی شخماتیک و ادم های وحشی و بی رحمش گرفته نا ندارم دیگه زندگی کنم :/ حالا سرم داره میترکه عاه چه درد بدیهههههه گریه نکنید ! ادم سردرد گندی میگیره -_- از طرفی هم چشماش پف میکنه و کوچیک میشه
بهبوداین روزها حال و وضعیت خودم بهتره..فقط مشکلات عزیزانم حالم رو خراب می‌کنه .. اونم در حد خودش.
جلسه تدبر در قرآن در مرکز تحقیقات پژوهش های قرآنی سبک زندگی اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی اهوازدر دفتر دکتر سید حسام الدین حسینی، مدیرعامل محترم موسسه قرآنی و عترت حیات طیبه، جلسه‌ای تخصصی تحت عنوان «تدبر در قرآن» برگزار گردید. این جلسه با هدف تدبر موضوعی در قرآن با استفاده از تدبر آیه به آیه تشکیل شد. در این نشست، موضوعات
عروسی دخترماین پست را اختصاص دادم به عروسی دختر اولم «ح» آن هم در تاریخ 26خرداد سال 1404که به سلامتی و خوبی برگزار شد. من دخترم را خیلی دوست داشتم. فرزند اول من بود، وقتی چادرش را توی سرش گذاشتم یک دلهره ای توی دلم بود، البته من به روی خود