بلاگفا یک ابزار قدرتمند برای ساخت و مدیریت وبلاگ است. بلاگفا به شما کمک می‌کند تا با سرعت و سهولت اطلاعات، خاطرات، مطالب و مقالات خود را در اینترنت منتشر کنید.

وبلاگهای بروز شده

سلبریتی های مزدور: پلیس آمریکاسلبریتی های مزدور: پلیس آمریکا همه آن کسانیکه برای: دفاع از دانشجویان آمریکا، اقدامی نکردند سلبریتی های مزدور: بایدن و ترامپ هستند. اینها را میتوان جاسوسان سازمان اف بی ای هم دانست، چرا که اکنون در آمریکا، دو حزب با هم متحد شده و:
عشق بی پایانِ من...بغض بی انکار من...من به دنیا اومدم تا عاشقش باشم... عشق بورزم به همونی که همه ی جهانمه... دنیا برا کسی که عاشق نیست مجموعه ای از استدلال ها و قوانینه. اما برا کسی که عاشقه همون یه لحظه است که ازل و ابد توش معنا میشه... عاشق واقعی نیازمند نیست...کسی
_عدالت۱۶امروز یک‌نفر بی‌دلیل بهم‌ توهین کرد، داشتم کنار خیابون پارک میکردم (فکر نکنید جلوی پل یا ممنوع بود حواسم همیشه هست)، نمیدونم قضیه چی بود دوسه نفر اونجا بودن یهو یکیشون اومد سمت من و گفت "گمشو برو اینجا پارک نکن!" یه دعوای لفظی
آره دیگه ♀امروز دختر خوبی بودم به نسبت البته چون دیروز دختر خوبتری بودم ♀ و شبو‌ خوابیدم :) و صبح خوشکل پاشدم :) دوش گرفتم :) و به کارام‌سر و سامون دیدم اینکه قوی بودم و تو درمانگاه و کنار پزشک سعی کردم آرامشمو حفظ کنم و پنیک از من به دور
0011دیشب امیرعلی اومد خونم...اصلا انتظارش رو نداشتم کل برنامم رو بهم ریخت اما خب اشکالی نداره. دیشب واقعا اشتباه کردم سر شب قهوه خوردم...با اینکه بدنم حسابی خسته بود اما اصلا خوابم نمی‌برد و کلی انرژی داشتم برای همین دیشب ساعت ۳ خوابم
دانشجویان آمریکایی و ایرانی! عکسدانشجویان آمریکایی و ایرانی! . . این روزها اخبار جهان را دنبال می‌کنید؟ خبر دارید که در دانشگاه‌های آمریکا چه خبر است؟ . . جنبش دانشجویی در دانشگاه‌های آمریکا و اروپا دفاع از فلسطین . . (2) جنبش دانشجویی در دانشگاه‌های ایران! ما
رهایی 36دكتر کاتوزیان چه زیبا می‌گوید: بـه زندگی فکر کن… ولی براي زندگی غصه نخور. ديدن حقيقت اسـت، ولي درست ديدن، فضليت. با شروع هر صبح فکر کن تازه بدنيا آمدی .مهربان باش و دوست بدار و عاشق باش. شايد فردايی نباشد. شايد فردايی باشد اما
...چند روز پیش یکی بود خیلی همه شرایطش خوب بود کارش مثل قبلی بود ولی قشم بود، طبقه ی دوم خونه ی باباش به نامش بود که اینجاست، ماشین داشت ،۲۴ سالش بود ، یه خانواده ی خیلی متشخص خیلی خوب و مودب... حتی قبول کردم که باهاش میرم قشم. تا
تنهاترین مسافر شبامروز که رفتم دنبال ملیکا جان اصرار داشت که برویم پارک ولی هم کارداشتم و هم حالم خوب نبود. این بود که با خواسته اش مخالفت کردم که بنای گریه کردن و غر زدن را گذاشت. محل نگذاشتم و سوار ماشین شدیم و به سمت منزل راه افتادیم. توی راه