بلاگفا یک ابزار قدرتمند برای ساخت و مدیریت وبلاگ است. بلاگفا به شما کمک می‌کند تا با سرعت و سهولت اطلاعات، خاطرات، مطالب و مقالات خود را در اینترنت منتشر کنید.

وبلاگهای بروز شده

•~•کیف ارایشی،کیف کمری،کلاه،عینک،کوله،خوراکی توراهی،عطر،پاوربانک،ساعت،کیف پول،چادرگل گلی،شال راحتی،جوراب،چای کیسه ای،قاشق چنگال و بطری اب و لیوان فلاکسیم مونده،دالم میلم به تهلان دالم میلم به تهلان،جوون،نمایشگا کتاب،دالم
ط ه ۷۷خدای عزیزم ، لطفن همه چی زیر نظرت ، لطفت و به خوب ترین شیوه ممکن پیش بره ‌. آمین .
الگوهای شکل گرفتهدیروز خیلی اتفاقی در وبلاگهای بروز شده پستی دیدم با عنوان مشکلات زنان خودشیفته ... معمولا متن های طولانی رو نمیخونم اما این متن انقدری کشش داشت که تا آخر من رو با خودش همراه کنه نمیخوام بگم با تمامش موافق هستم اما دلیلی شد برای
دیشب همه چی عالی بود!طبق تصوراتی که میکردم دیدم بلههههه سوپرایز برای من بود نه علی. دیروز با عجله رفتم خونه کارامو کردم و حاضر شدم و رفتم مهمونی...همه چی غیرطبیعی بود و جالبیش این بود من ریلکس بودم و بااینکه اولین بار بود خونشون میرفتم احساس معذب بودن
ومپایرتو سریال ومپایر دایریز؛ یا خاطرات خون آشام دیمن و استفن دو برادر بودند دیمن یکم شرورتر از استفن بود البته استفن هم در گذشته سابقه ی خوبی نداشت و جفتشون خوی درندگی داشتند البته اینم بر میگرده به خاصیت خون آشام بودنشون ولی استفن تو
به خاطر خود!گل پاسخ داد: شما نادانید! آیا تصور می‌کنید شکوفه می‌کنم تا دیده شوم؟ من به خاطر خودم شکوفه می‌کنم نه دیگران، زیرا مرا شادمان می‌سازد. شادی و سرور من قائم به بودن و شکوه کردن است آرتور شوپنهاور
دستانِ آغشته بخونی ک رها شدند.از قبل ازعید تا حالا، مامانم بخاطرقضاوتای بیخودش باهام سروسنگینه و حتی چند باری هم باهم بحثمون شد. چجوری بگم.... بود نبودمون دیگه فرقی نمیکنه برا هم. رفتار ها وحرفای زننده ای میزنه.. منم یا باهاش بحثم میشه یا بی اهمیت میگذرم.
بی خدای خداباورحتی در اوج اندیشه های آتئیستی نیز وجدانم خاموش نشد.منی که تمام سعی ام این بود که خودم را از آموخته هایم خالی کنم.حتی ترجیح می دادم که عنوان آتئیست را برروی خودم نگذارم.حتی نمی خواستم خودم را نه با عنوان ندانم گرا و نه با هیچ عنوان
وقتی اونقدر درد کشیدی که سر شدیکلاس سوم بودم و ظهر بود. مثل همیشه صبحونه ناهار نخورده میخواستم برم مدرسه که سر یه چیز مهم با مادرم دعوام شده بود. دنبال بهونه بود نزاره برم مدرسه اول کتکم زد حسابی و بعد گفت نمیزارم بری. منم تو یه لحظه از غفلتش استفاده کردم و