بلاگفا یک ابزار قدرتمند برای ساخت و مدیریت وبلاگ است. بلاگفا به شما کمک می‌کند تا با سرعت و سهولت اطلاعات، خاطرات، مطالب و مقالات خود را در اینترنت منتشر کنید.

وبلاگهای بروز شده

چقدر انتخاب برای خانما سختهیک کیس خوب برای خانما نباید زیاد پولدار باشه چون صد در صد دخترای زیادی دور و برشن مثل مگسان دور شیرینی نباید زیادم فقیر باشه بخاطر اینکه اگر دختر مستقلی باشی بعنوان عابر بانک تصور میشه. یا حتی ممکنه دنبال ارث دختر باشه باید متوسط
بادکنک!¡خلاصه بادکنک رو زیاد باد کنی تو صورتت خودت میترکه. #اول اینکه منظورش اینه به هرکی به اندازه ظرفیتش رو بدیم دوم اینکه اگه زیادی رو بدیم به خودمون اسیب میرسونه#
چند روزی هست حالم دیدنی‌ست ،حال من از این و آن پرسیدنی‌ستحالمان بد نیست غم کم می‌خوریم کم که نه! هر روز کم کم می‌خوریم چی بگم .من فقط دو روزه که گریه میکنم. انگار یه دنیای دیگه س. مث خواب میمونه. اصن یه جوریه .باور نمیکنم.
واحد تولید صنایع الکتریک آتوپارسقسمتهایی از واحد تولید صنایع الکتریک آتروپارس Parts of Atropars Electrical Industries Production Unit " />
ابری...امروز هوا خیلی خنکه، از دیشب بارون میبارید تا یک ساعت پیش. شبیه آذر ماه شده هوا. کلاسای امروزم کنسل شدن. نه حوصله بیرون رفتن دارم نه حوصله درس خوندن. باید مقاله‌ام رو تا آخر هفته تموم کنم و تحویل استادم بدم. فردا هم باید برم بیرون
عادت آینه این است که با شکستن تکثیر می شود ...عادت ناجوان مردانه ترین بیماریست، زیرا هر بد اقبالی را به ما می قبولاند، هر دردی را و هر مرگی را ... در اثر عادت، در کنار افراد نفرت انگیز زندگی می‌کنیم ، به تحمل زنجیرها، رضا می‌دهیم، بی عدالتی ها و رنج‌ها را تحمل می‌کنیم ... به
انتظار لحظه هاانتظار لحظه ها را وقتی نشانی از یار نیست چگونه می توان طی کرد؟ غم غربت را وقتی نشانی از آشنا نیست چگونه می توان سپری کر د؟ من با پاییز دلم من با اندوه ضمیرم چگونه می توانم رهسپار وادی دوستی ها باشم؟ شعری از فهیمه خراسانی
شهر آنژو شهری تاریخی در غرب فرانسهشهر آنژو (Angers) شهری تاریخی در غرب فرانسه و مرکز منطقه پی‌دو-لوار (Pays de la Loire) است. تاریخ شهر آنژو به قرون وسطی باز می‌گردد و دارای تاریخچه‌ای بسیار دلنشین و جذاب است. با یوروگردی همراه باشید. قرون وسطی آنژو به عنوان یکی
آخرم نشد بسازم یکی دیگه از توماستری دنبالم می گشت.وسایلم جا به جا شده بود ، رنگ داده بود. ایستگاه شلوغ بود ، پیداش نمی کردم. بعد که رسیدیم مهندس باهام حرف زد. به طرز عجیبی ، باهام حرف زد.جلالزاده پشت سرم بود. با موهای طلاییش! با ژاکت زرشکی و چشم های مظلومش.