بلاگفا یک ابزار قدرتمند برای ساخت و مدیریت وبلاگ است. بلاگفا به شما کمک میکند تا با سرعت و سهولت اطلاعات، خاطرات، مطالب و مقالات خود را در اینترنت منتشر کنید.
تاسیان《20》با نفسهایی که گرم و بیوقفه روی گردنم مینشستن، چشمهام پر از اشک شد. دستهاشو پس زدم، نه از روی بیمهری، از روی دلشکستگی… از روی اون حس تلخی که مثل زهر توی رگهام پخش شده بود. – سهراب، نکن… اینجوری نکن. – شوکا، یه بار فقط گوش
ذهنمو خالی کردماز استادم از همه ی اون اتفاقات فقط ذهنمو و زندگیمو باز گذاشتم برای اومدن یه عشق تازه کسی که حال منو خوب کنه عشقی که میتونه باعث درخشیدن و شفای روح مون باشه مگه خاصیت عشق چیزی جز اینه؟؟؟؟ نه نه نه خاصیت عشق همینه شادی شفا آرامش
جمعه-من اینجوریام که اگه بگن با یه آدمی که تا حالا حضوری ندیدیش تلفنی تماس بگیر تا یه میلیارد پول بهت بدیم...نه که زنگ نزنمها، سسخل نیستم که. ولی خیلی سختمه. پیرشدم ولی هنوز نمیتونم با این مساله کنار بیام. - بعد مدتها تونستم برم
خوابکاش میشد لحظه ای می آمدی در خواب ما گفتگویی، صحبتی، جانا پیامی داشتیم
وقتی حقیقت شبیه رویا نیست!دوست داشتن یک چیز است، اما حقیقت، چیز دیگریست. در کودکی، با خیالهای رنگی زندگی میکردیم. میخواستیم خلبان شویم، در آسمانها پرواز کنیم، یا پزشک شویم و جان آدمها را نجات دهیم... اما زندگی، تنها با خواستن پیش نمیرود. بزرگتر که
اسدآخ آخ آخ دیدی؟ آدمهای داغون که میدیدم همیشه اذیت می شدم بخصوص اگر ایرانی بودند و وقتی خوب میشدند و سر به راه , خوشحال می شدم...از کودکی هااا آدم به این مهربونی و خیر خواهی دیده بودی؟ این یکی رو فک کنم به مادرم رفتم...
من آخرای سال ۱۴۰۴ میشه ماه دسامبر از ایران رفتم.....از چی خبر ندارم....من رفتم این ماه...واسممم فرقی نداره یه سری کار دارم و واسه همیشه رفتم از ایران...زندگی هرکسی به خودش مربوطه... از یه خانم خوشم اومد ولی کسی تو زندگیشه .....یه دختر که سمنان هست .....منم دلیلم تو رفتن هست که باید
مهمان و دوست بخیلآورده اند که بخیلی به مهمانی دوستش که او نیز از بخیلان بود رفت. به محض این که مهمان وارد شد بخیل پسرش را صدا زد و گفت: پسرم امروز مهمان عزیزی داریم، برو و نیم کیلو از بهترین گوشتی که در بازار است برای او بخر. پسر رفت و بعد از