بلاگفا یک ابزار قدرتمند برای ساخت و مدیریت وبلاگ است. بلاگفا به شما کمک می‌کند تا با سرعت و سهولت اطلاعات، خاطرات، مطالب و مقالات خود را در اینترنت منتشر کنید.

وبلاگهای بروز شده

خاطره ۲۹ اردیبهشتاین روزها وقتی میرم دانشگاه حس پیری بهم دس میده اخه اکثر دانشجو ها دهه هشتادین و هی با خودم تکرار میکنم خوشی زده بود زیر دلت که اومدی ارشد بخونی اخه دختر؟!!! امروزم که اتفاق عجیبی برام افتاد داخل بوفه دانشگاه بودم که یه پسره که
خوابگاهداره از این اتاق کوفتی این خوابگاه کوفتی این اتاق کوفتی بدم میاد واقعا دیگه نمیکشم رفتارشون یجوریه ک انگار اضافه ای برو باورم نمیشه چقدر میتونن بی معرفت باشن ادما برای همه خوابگاه بهترین اتفاقا و دورانه برای من داره تبدیل به اشغال
علم بهتره اما اينجا نه !واقعا از سيستمى كه توش درآمد دلالى و آرايشگرى و مكانيكى از تحصيل علم و دانش بيشتره بايد كمال تشكر رو داشت! مشخصه توش چه خبره ديگه ! ر.دم تو اينهمه سال تلاش و درس خوندن !
دروغگو.داشتم دروغ میگفتم. 15:49 زمان اصلیش بود. فقط نمیتونستم تحمل کنم دلم میخواست فرار کنم. -الارا کامنتاتو دیدم و جوابم دادم فقط تائید نکردم شرمنده
چیدمانمعنی دکوراسیون در لغت نامه فارسی چیدمان و مرتب کردن است.وقتی که صحبت از دکوراسیون داخلی می‌شود منظور نحوه چیدمان انتخاب مناسب وسایل قسمت های مختلف خانه از جمله:قسمت پذیرایی،اتاق ها،نشیمن اتاق ها،آشپزخانه، حمام و دستشویی می باشد.
( ابوالحسن ورزی ) •گاهى چشم ها خوددارى مى كنند و اين قلب است كه مى گريد•بادِ بهار آمد وُ آورد بویِ تو شد تازه باز در دلِ من آرزویِ تو تا پاک تر بِه رویِ تو اُفتد نگاهِ من خود را بِه اشک شوید وُ آید بِه سویِ تو چون غنچه‌ ای که باز شود در سپیده‌ دم گردد شکفته این دلِ خونین بِه رویِ تو پروانه وُ نسیم وُ
آخر هفته 27 و 28 اردیبهشتچهارشنبه بدو بدو رفتم خرید هفتگی. تا شب سرپا بودم جمع و جور کردم. چون پنجشنبه نوبت تزریق داروی گوارش خوش خنده بود و ساعت دقیقشو نگفته بودن بهم برای ظهر پنجشنه ناهار درست کردم. باقالی خورش و خورش کرفس. برای ظهر جمعه هم مواد اولیه
بچه پیشی بیچارهیکی دوروزقبل عصر یه توله پیشی همراه مامانش میخواستن برن تو سد اونطرف جاده، این گربه کوچولو رو جاده جاموند ،یهو یه سگ سفید گنده اومد که اونو بگیره منم از دوور چندتاچخه چخه کردم که این سگه بره ول کنه اما میترسیدم تا اینکه گربه
از امروزهمیشه سعی کردم تک‌افتاده‌ها را ببینم. خیلی وقت‌ها که حس تک‌افتادگی داشتم کسی ندید‌. رفتار استاد اذیتم کرد. حس خوبی پیدا نکردم. بعد حتی این دوستان ذره‌ای حسم را درک نکردند. البته ع گفت حق داری و این دلم را گرم کرد. بقیه گفتند تو