بلاگفا یک ابزار قدرتمند برای ساخت و مدیریت وبلاگ است. بلاگفا به شما کمک میکند تا با سرعت و سهولت اطلاعات، خاطرات، مطالب و مقالات خود را در اینترنت منتشر کنید.
در یک دنیای موازینشد؟ شاید در جهان موازی دیگر به قول شاملو: آن وعده دیدار در فراسوی پیکر ها
قصه ی عاشقانه..من به شادمانیِ شگرفِ اندوهِ عشق دچارم و تمام نیمهشبهایی که با دقّالبابِ تو در سینهام بیدار میشوم میگویم: «به تو مدیونم ای قلب دیوانه! که چندین سال آرامشِ بیهوده را دوام آوردی تا به جای خوبِ قصه رسیدی.
ساعات کاری در تیر ماه ۱۴۰۴قابل توجه اعضای محترم کتابخانه و سالن مطالعه شهید طاهری: طرح شبانه و روزهای تعطیل تا پایان تیرماه ۱۴۰۴برقرار است . ساعت رسمی کتابخانه در ایام عادی ۷/۳۰ صبح الی ۷/۳۰ شب میباشد که با طرح شبانه تا ۹/۳۰ شب کتابخانه باز است روزهای
اون دم اذوون فراموش نشدنیواقعا همه سعیمو میکنم بخوابم و خوابم نمیبره امشب واقعا قصد کردمب خوابم همینطور دیشب، ولی نشد خوابم نبرد دیشب حتی کلا سر کامپیوت رهم نیومدم اخر شب رفتم رو تخت دراز کشیدم بعد همینطور تا 4 صبح . سلام نمیدونم شما همون شبی که حمله شد
درهای که ماه ندارددرختی در باد، که نه ریشهاش به خاک، نه شانهاش به آسمان تکیه دارد. ایستاده، در برهوتی که صدا ندارد و هر فریاد به پژواکی غریبه میمیرد. منم آن درخت، درهای پشت سرم، پر از مهربانیهای نصفه، و تپهای پیش رو که سنگها هم از رفتن
576 |با این جنگ انگیزهام رو برای خیلی چیزها از دست دادم. ترجیحم خوابیدنه تا اینکه کار کنم. مرخصیم یه روز دیگه تموم میشه. دوست ندارم برگردم پادگان. واقعا روح و روانم دیگه نمیکشه. دلم مسافرت میخواد، فرار میخواد، دوست دارم از این دنیا
132بسم الله الرحمن الرحیم قدرت، در سکوت کردن است، در آرام بودن و واکنشی نداشتن، در جدی نگرفتنِ هیچ چیز و اهمیت ندادن به هر مسئلهی آزار دهندهای... قدرت در آزار ندیدن و رنجِ بیهوده نکشیدن و حرصِ ارزان نخوردن و بیتفاوت عبور کردن است،
"صدای جیرجیرک ها"جیرجیرکها یک کلمه بیشتر ندارند با همان یک کلمه هم بی شک چیزی به جز دوستت دارم نمی گویند دیوانه که نیستند کدام حرف را می شود تا صبح بیدار ماند واینهمه تکرار کرد ؟! .. رویا شاه حسین زاده
امشبامشب رفته بودیم امامزاده شهرمون دم در می خواستم وارد بشم یه آقایی بود رفتم بهش بگم که ریاست اداره به ما گفتند بیایم اینجا ... گفت کجا کاری می کنید گفتم اداره بوووق یه دفعه گفت شما رو می شناسم. اون شبی که جنگ شد دنبال پناهگاه می