بلاگفا یک ابزار قدرتمند برای ساخت و مدیریت وبلاگ است. بلاگفا به شما کمک می‌کند تا با سرعت و سهولت اطلاعات، خاطرات، مطالب و مقالات خود را در اینترنت منتشر کنید.

وبلاگهای بروز شده

اول ذی‌القعده مبارکبنام حکیم... . رفتم تو اپ علی‌بابا به قصد خرید بلیط قم، کلااااا هیچچچچ ظرفیتی نبود نمیدونم چرا هیچوقت تو زمان مناسبتی نشده برم مکانهای زیارتی... . میلادت مبارک کریمه‌ی اهل بیت ... قسمت کنید مهربان باشیم مثل شما... . پرنده های بین
حق با من بوددیروز که داشتم وبلاگ ها رو مطالعه میکردم، متوجه شدم اونی که اومده بود وبلاگم و نظر خصوصی داده بود و من نظرش و عمومی کردم، تو وبلاگ ی نفر دیگه رفته و با این کارش ایجاد مزاحمت کرده. من گفتم این فرد نارسیست و مشکل داره، اما چون
بدبختی است ....بدبختی است که شاعر یک شهر باشی و عشقت نخواندت و نماند به پای تو ⊱✮✹❈✮⊰ راضی شوی به اینکه شنیدی فقط که او حالش به هم نمیخورد از شعر های تو ⊱✮✹❈✮⊰ هر شب پناه میبرم از تو به مثنوی اسطوره های کل جهانم عوض شده ⊱✮✹❈✮⊰ من با زبان کوچه و
داریبا چوب دستی کوتاهش که بیشتر به ترکه ای شباهت داشت بر زمین سختِ خرمن‌جا خطی کشید و آرام و آهسته سرش را از امتدادِ خطِ کشیده شده برداشت و با چهره ای جدی و خطابی از بلندای دانایی رو به من کرد و گفت می‌ دانستی اگر بتوانی با این چوبِ
نکات آیه ان الله و ملائکته یصلون علی النبی...تفسیر نور (محسن قرائتی) إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً «56» همانا خداوند و فرشتگان او بر پيامبر درود مى‌فرستند؛ اى كسانى كه ايمان
توصیف حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلمامیرالمؤمنین عـلـے عليه السلامـ شَبَّهَها رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِالحَمَّةِ تَكونُ على بابِ الرَّجُلِ فهُو يَغتَسِلُ مِنها فِي اليَومِ و اللَّيلةِ خَمسَ مَرّاتٍ، فما عَسى أن يَبقى علَيهِ مِنَ الدَّرَنِ؟! رسول خدا صلى
109-زمان دور دوم انتخابات مجلس 12انتخابات دور دوم در ۲۱ اردیبهشت ماه برگزار خواهد شد و برنامه‌ وزارت کشور این است که در ۸ حوزه انتخابات به صورت تمام الکترونیک برگزار شود و در حوزه هایی که تک نماینده است، انتخابات به شکل غیر الکترونیک خواهد بود. احمد وحیدی وزیر
طعم تلخ خوشبختی(5)بعداز تعارف کردن چای به همه مهمونا ، سالار خان روبه ساغر کرد و گفت -بیا دخترم کنار فرهاد جان بشین و بعدش کاظم آقا پدر ساغر رو خطاب قرار داد و گفت -خب از اونجایی که پسرمون طی یکی دوبار دیدن دختر شمارو پسند کرده پس ماهم اگه اجازه
هدیهبه حرفاش گوش میدم و با چشمای بسته ، دست روی زخمی که از شکسته شدن ابروم درست شده میکشم... درد میکنه و سوز میده اما دست بردار نیستم و باز کارمو تکرار میکنم... بجای چین بین ابروهام و اخم ، لبم به خنده لج میشه! میگه : اگه من نبودم ،