بلاگفا یک ابزار قدرتمند برای ساخت و مدیریت وبلاگ است. بلاگفا به شما کمک می‌کند تا با سرعت و سهولت اطلاعات، خاطرات، مطالب و مقالات خود را در اینترنت منتشر کنید.

وبلاگهای بروز شده

نا امیدسر شب خیلی عصبانی بودم اما الان فقط ناراحتم حتی نمیدونم دقیقا از اون ناراحتم یا زندگی هیچ امیدی به بهبود ندارم همه چی بدتر میشه که بهتر نمیشه همون بهتر که امید نداشته باشم بی حسی بهتره دست و پا نزدن بهتره بی تفاوتی بهتره
و انت خیر المنزلینهر وقت همسایه مهمون داره دلم میخواد گریه کنم. کاش مستاجر بودند و امید داشتم سر سال خالی میکنند میرن. و قل رب انزلنی منزل مبارکا و انت خیر المنزلین دعای این روزهام شده این آیه از قران شاید فرجی شد و من ازین خونه رفتم بلکه ازینا و
رگ خابمون :|این اهنگ رو شنیدین که یگانه میگه : رگ خواب این دل ... تو دست تو بوده ... و بعدش میگه : ترک های قلبم شکست تو بوده ...! هم رگ خواب هم ترک های قلب ‌...یعنی اونی که رگ خابت رو بلده ... و میتونه آرومت کنه ..‌. میتونه هم داغونت کنه :|
هذیانبیا ... با من بیا. آره من دنبال خوش بختی بیرونِ خودم میگردم. آره من بلد نیستم فلسفه ببافم. من هرچی درون خودم رو گشتم بیشتر توی غم فرو رفتم و هیچ چیزی درونم نیافتم که شادم کنه. من عرضه نداشتم. میدونم. شادی رو هیچ کجا نیافتم. گم
...من و انکار شراب؟ این چه حکایت باشد؟! غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد!! من که شب‌ها ره تقوا زده‌ام با دف و چنگ این زمان سر به ره آرم... چه حکایت باشد!
به چشم نمیاد...تا حالا شده بزاق دهانت خشک بشه، اصلا در دهانت، بزاق تولید نشه؟ احتمالا پیش نیومده.... ولی آیا پیش اومده، که در اثر تشنگی زیاد ، دهنت حالت خشکی بهش دست بده؟! میگما من که همیشه بزاق دهانم حالت عادی داره، چرا یه بار بهت نگفتم شکرت
میترسم تو قسمت من نباشیمن فرار نمیکنم فقط از کنارت دور میشم چون میترسم تو قسمت من نباشی و من طمع تلخ شکست رو بچشم و تا ابد با خودم تکرار کنم کاش فلان کار رو میکردم یا فلان حرف رو نمیزدمد من فرار نمیکنم چون هنوزم دوستت دارم چون می‌دونم از دور تماشات کنم
مار در آستینمار در آستین نردبان میخواستو اندیشه دینار داشت نفع خود میدید او که با ما کار داشت از لج آن منت از این میکشید دل جای دیگر بود از وفا هم عار داشت انکه بهر سفره و سایه بان آمد انگل است حتی برلبش ذکر یارم و یار داشت او که ذاتش خائن
یهویی دلتنگ روزگاران قدیمعــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده .. امـروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ! و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم! و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگری ست… و غمـت سـهم ِ مــن!