بلاگفا یک ابزار قدرتمند برای ساخت و مدیریت وبلاگ است. بلاگفا به شما کمک میکند تا با سرعت و سهولت اطلاعات، خاطرات، مطالب و مقالات خود را در اینترنت منتشر کنید.
14:13آدم باید زندگی کردن را یاد بگیرد من هر روز تمرین میکنم بزرگترین مانع این است که خود را نمیشناسم. کورمال کورمال راه میروم.اگر کسی مرا آنطور که هستم دوست داشته باشد ،ممکن است بالاخره جرات کنم نگاهی به خود بی اندازم.
29 اسفند _مجاز و تنهاییگیجم و گرفته .شبکه های اجتماعی رو دنبال نمیکنم که ذهنم خلوت بشه ولی بدتر میرم تو فکرهای منفی ،افسردگی و ناراحتی و زجر.یه جوری که دلم می خواد فقط برای دوری از این فکرهای کشنده با باز شروع کنم ... همیشه تقریبا همین بوده برای فرار از
آخر 402سال عجیبی بود. پر از درد و خوشی... تجربه جدید آدم جدید راضی ام ازش. از خودم. خیلی آدم بهتری شدم... خیلی صبورتر و آروم تر شدم. برنامم برای سال جدید کار، تموم کردن درس، ورزش، یادگرفتن مثل همیشه. خدایا خودت همه چیو درست کن. نذار
نوروز مبارکبچه که بودم یه همسایه داشتیم اسمش آقای باستانی بود . یه پسرِ 5 6 ساله داشت همسنِ من که اسمش سعید بود . عیدها همیشه میومد توی کوچه و با کبر و غروری فرعونی ، جلوی ما رژه میرفت. نوروزِ هر سال ، بچه های محل ؛ مصمم تر میشدیم که فورن به
تراول!ینی تراول ندین حلالتون نمیکنم من ده هزاری نمیخوام الان هیچی نمیشه یه پنجاهی بدین دعاتون کنم لااقل
شونزدهاگه بخوام امسال رو تو یه جمله توصیف کنم میگم: "هرچیزی که انتظارشو نداشتم، اتفاق افتاد."
غریبههر موقع مهمون داریم یا به هر دلیلی بالش کم میاد، بالش من ایثار میشه.
اندک اندک ، آمده از ره ، بهار(اَللّٰهْمّ عَجـّـِـل لِوَلٖیّكَ الْفـَــرَج) (بهــــار) اندک اندک ، آمده از ره ، بهار تا کند دشت و دمن را گلعذار میزند شانه به گیسوی چمن با نشاط و خرّمی ، دست بهار ابر رحمت میچکد بر بام شهر میشود جاری دوباره جویبار غنچهها گل
سال نویادش بخیر قدیما سال نو چقدر خوب بود. بچه بودیم و لباس میخریدیم، یادم میاد اون زمونا مامان بابام زیاد اصراری به خریدن لباس عید نداشتن و اول برای منو خواهرم لباس میخریدن و گاها خودشون هیچی نمیخریدن