بلاگفا یک ابزار قدرتمند برای ساخت و مدیریت وبلاگ است. بلاگفا به شما کمک میکند تا با سرعت و سهولت اطلاعات، خاطرات، مطالب و مقالات خود را در اینترنت منتشر کنید.
پست موقتی و اطلاعیه مهمسلام، متوجه شدیم تعدادی از فایلهای سایت بدلیل از کار افتادن آپلودر از دسترس خارج شدهاند ، لذا خواهشمندیم شکیبا باشید
۱۴۷صبح که داشتم میرفتم دانشگاه تو مسیر به خودم گفتم امروز یکم جدی باش زنننن دلقک مردم که نیستیییی و یکم آروم تر بودم و بچه هام متوجه شدن البته حال و حوصله ام نداشتم از آروم بودن خوشم اومده:/ انرژی خیلی کمتری میخواد
واقعیت رویایِ من استکه حکایتِ من و آنان غم نامه ی دردی مکرر است آری در مرگ آور ترین لحظه ی انتظار زندگی را در رویاهایِ خویش دنبال میگیرم!
حس و حال جمعهبا اینکه جمعه نیست ولی امروز برام همون حس و حال جمعه رو داره همونقدر دلگیر با اینکه دلیلی برای دلگیر بودن ندارم موندم چ مرگمه سریالی که شروع کردم ۴۰ قسمته اگه روزی ۲ قسمتش که نیم ساعته ببینم بازم طول میکشه تا تموم شه و اینکه تا
احساس پوچی دارمعصبانیم. زبونم داره خون میاد بس که جویدم..... سر هر حرف کوچیکی از جانب دوستانو اشنایان به جوش میامو میخام همرو با خاک یکسان کنم اما همش خودخوری میکنم وبه خودم اسیب میزنم و هیچی نمیگم. دیگه از وضعیتی که دارم خسته شدم... حداقل تو
ای خطه ایران مهین ای وطن من ای گشته به مهر تو عجین جان و تن منهجدهم آذرماه زادروز ملکالشعراء بهار در سال ۱۲۸۹ شمسی، هنگامی که لشکریان روس تزاری به بهانۀ حفظ اتباع خود به خراسان و نواحی شمالی ایران گسیل شده بودند، این قصیده در خراسان گفته شد و در نوبهار انتشار یافت.
قلبِ شکستۀ کارگر آبرو بَربیایید یک موقعیت خیالی را تصور کنیم. فکر کنید شما یک دختر بیست ساله دارید که از بچگی فقط یادش دادهاید مودب و مهربان و ساکت باشد و به حرف همه گوش بدهد. دختر بیست سالهی خجالتی شما یک روزی جسارت به خرج میدهد، میرود توی یک شهر
نگرانی...نگرانم!!! نگرانی لحظه به لحظه نشسته در تارو پود روزها و شبهایم نگرانم نگرانی از دیدار و بی خبری از آخرین هم صحبتیمان نشسته در فکر و خیالم... نمیدانم ماه شد سال یا قرنی که نشانی از تو نمی آید و پرنده خیالی که در لفافه قاصدکهای خوش
چشمان غمزده منبه چشمــــــان غمـــــــزده ام بنگــــــر بـــــه قــلب شــکستــــــه ام بنگـــــــر گرت به عشق من کـــردی تردیــــــدی به دیدگـــــان به خون نشسته ام بنگر اگـــر دل را ز مــــهـــر من بـــــریــــدی به ذرات از هــم گسستـــه ام