بلاگفا یک ابزار قدرتمند برای ساخت و مدیریت وبلاگ است. بلاگفا به شما کمک می‌کند تا با سرعت و سهولت اطلاعات، خاطرات، مطالب و مقالات خود را در اینترنت منتشر کنید.

وبلاگهای بروز شده

بیمارستان روانیامروز که روز روانشناس بود، رفتیم بیمارستان روانی^_^ و من کلی هیجان زده بودم^_^ اولین بارم بود و به شدت کنجکاو بودم که ببینم قراره چه اتفاقی بیفته و چه جور افرادی رو ببینیم....تو حیاط بیمارستان روپوش سفیدم رو پوشیدم(: و کلی عکس
قمر در عقربهمچون فیل در بالاق قرض فرو می‌رم. یه فوریتی پیش اومد که مجبور شدم مبلغ بیشتر از حد توانم قرض بگیرم و حالا تا خرتناق توی حس تخمی زیر دین بودن هستم. جالب اینجاست که همین ماه که این داستان برام پیش میاد باید کلی پولم رو بخورن و هیچ
دیت شاید اخر؟چند هفته پیش با لام رفتیم دیت. دیت اخر. روزی بود که قرار بود مامان باباش از ایران سوار هواپیما بشن. نمیدونم لباسش انقدر قشنگ بود یا انقدر زیباست که هرچی میپوشه بهش میاد یا هردو؟ موهای روشنش روی شونه هاش ریخته بود و هیچ کلمه ای
شازده!اگر که خودت را شازده سرزمین ناکجا آبادی میدانی باید بدانی که باید به هر چیزی که اهلی‌اش کرده‌ای وفادار بمانی و مسئولیت وی را بپذیری. اهلی کردن کاری بود که می‌توانستی انجامش ندهی اما وقتی کاری کرده‌ای که صدای پای تو با بقیه تفاوت
اوضاع بیریخته!یه کاری کردم که می‌دونم اوج بی‌درایتی یه آدمه. یه تومن قرص کردم که دوشب برم باهاش کمپ بزنم، در حالی که از فرط بی‌پولی دیروز ده تا از کتاب‌هام رو بردم دم پارک و برای اولین بار توی عمرم دست فروشی کردم و ته دلم نگران بودم که یکی از
مارزاده‌ی خوراک مار شده!کافیست شب ها اندکی دیرتر به تخت بروم!!! سال هاست دیگر به شب زنده داری بی عادتم! و خدا نکند شبی دیر به بستر برسم! مارِ بزرگ هیکلی از مغزم خارج می شود و با نجواهایی از گذشته مرا می‌بلعد، و راستش دیگر خلاصی از دستش هیچ ممکن نیست، و
23-- از وقتی نیستم عوض شدی! + :) - حرف بزن.. + بعد از اینکه خوابیدی..لال شدم.. - هنوز باورت نشده مگه نه؟ + نه! منتظرم بیدار شی..باهات حرف بزنم! - ولی من نمیتونم بیام.. + چقدر باید صبر کنم..؟ - برای یه مدت طولانی..... + همه فصل ها
یکشنبه ی گسهمه کار کردم جز نوشتن. چرا از این کار فراری ام با اینکه اینقدر دوستش دارم؟ چرا؟چون منو وصل می کنه به گذشته به خاطراتی که دوست ندارم دوباره به یادشون بیارم زندگی م بد نیست این روزها. کارم رو دارم زندگی م رو دارم. چرا باید به چیز
من و سیسیاز صبح تا شب پشت سیستم بودم. چشم، گردن، شونه، انگشتای دو دست و کمرمو به فنا دادم! به قول همکلاسی سابق یک ... کار قبل از روشن کردن سیستم سماورشو روشن میکنه. از نرم افزار یه چیزایی یادم مونده، خلاقیتم پریده و سرعتم لاک پشتی بود. در