آخرین وبلاگهای بروز شده

  • کاش دست از سر شکستن دلم بردارن...شاکی ساعت ۱ و نیم شب غرغر کنان و دادزنان در حالی که قدم هاشو از قصد محکم میزنه زمین دراومده میگه چرا صدام نزدی :/ من از همه جا بی خبر که نزدیک به ۴ ساعت مداوم تو اتاقم بودم و ی سره درس می‌خوندم ... فقط شنیدم که مامان داشت بابا رودرون من،درون تو ...darounam.blogfa.com
  • your lookرفتی ولی نگاه تو یادم نمیرود چشمان بی گناه تو یادم نمیرود گم میشود سیاهی شبهای زندگی لیک چهره چو ماه تو یادم نمیرود گفتی که تا همیشه به یاد من بمان گفتم : که در پناه تو یادم نمیرود از قامت بلند تو جز استخوان نماند آن پیکر گواه تونگین سبز کربالkorbal20.blogfa.com
  • هنوز دوسش دارماز خودم میپرسیدم یعنی هنوز دوسش دارم؟ امشب متوجه شدم که: معلومه که آره. اگر دوسش نداشتم امشب که ناراحت شده بود و رفیقش دلش رنجونده بود انقدر براش غصه نمیخوردم تحمل ناراحتیشو ندارم تحمل اینکه کسی باهاش بد تا کنه رو ندارم دلم میخوادحیاط خلوتpene.blogfa.com
  • گودیه مدت واقعا همه چیز خوب شده بود تنش تو زندگیم کم شده بود دغدغه هام محدود شده بود ازاین که اون شکلی بود خیلی راضی بودم اما امشب دوباره درگیر چیزایی شدم که نباید حرفایی زدم که نباید خب اخه بمنچه که کی با کیه و کی چکار داره اما خبیک منِ خوب=)abgha1.blogfa.com
  • احوالات نامیزون منالان که می‌نویسم مشهد هستم و همه خواب ... + دیروز و امروز حال و روز داغونی رو تجربه کردم ... انگاری یه چی سر دلم بمونه و همه ش بخوام گلاب به روتون بالا میارم و همه عناصر به نابودیت تبدیل شه... سابقه این حال رو دارم دقیق همینجا ولیو ما بین ناگفته‌ها، کلافه ایم ...jlaf.blogfa.com
  • به وقت ۸ ماهگیمینویسم پاک میکنم دستم میخواد یجوری مقدمه چینی کنم بعد برم سر اصل مطلب ولی مغزم انقد بهم ریخته و عصبیه که میگه شروع کن به نوشتن اصل مطلب و مغزو خالی کن شرایط یکم پیچیده شده برام بیان نمیتونم بکنم یسریاشو ولی مشکلاتمون با بابامشب بیداری های منatmehr.blogfa.com
  • نجوای دلبعضی از زخمها هست با هیچ مرحمی درمون نمیشه حتی بارون هم نمیتونه اون درد رو بشوره و ببرهنجوای دلnooshy.blogfa.com
  • هیچشاید براتون جالب باشه که «هیچ» رو اگه از ته به اول بخونید می‌شه «چیه؟» و خودش جواب خودشو می‌ده «هیچ». این سیکل تا ابد تکرار می‌شه و بیت زیر زاده می‌شده: «دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ/ ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ!» خلاص.روزنوشتshohreyeshahr.blogfa.com
  • اخر هفته ی پیشسه شنبه من میخواستم شبش بیام تهران دیدن خالم ولی بلیت نبود زنگیدیم ب ی اشنا برام اوکی کرد خلاصه شیفت صبحو‌با بدبختی تحویل دادم‌و‌اومدم‌ک بیام خونه دیدم کلید ندارم ب راننده اسنپ گفتم مسیر دوم زدم رفتم دم مدرسه مامانم کلید گرفتمدست نوشته های گلپرgolpar15.blogfa.com
  • یا ضامن آهوتقدیم به مهربانی های حضرت تو دادی بر کویر جان ما احساس دریا را تو برکت داده ای با رد پایت خاک دنیا را نمی‌گیرد کسی خرده به زائر که پس از اینجا ندارد آرزوی دیدن فردوس زیبا را چنان روحی به زائر می دمد دور ضریحت که کمی مانده ست با(غزل گريه   .(شعرمذهبي و آئيني)qazalegerye.blogfa.com
  • قومی متفکرند اندر ره دین اندیشه فلسفی خیام اشعار ممنوعه خیامقومی متفکرند اندر ره دین اندیشه فلسفی خیام اشعار ممنوعه خیام قومی متفکرند اندر ره دین قومی به گمان فتاده در راه یقین می‌ترسم از آن که بانگ آید روزی کای بی‌خبران راه نه آنست و نه این خیام، رباعیات روخوانی قومی متفکرند اندر ره دینفریاد - شعر و ادبیات، اجتماعی و فرهنگیfaryad.blogfa.com
  • نمایش گاهفصل زاد و ولد مورچه‌هاست و شبانه روز مشغول جمع کردن آذوقه‌ان و رو فرش و موکت میچرخن؛ صبحِ خیلی زودِ پنج‌شنبه، وقتی آفتاب هنوز در حال بالا اومدن بود داشتم جوراب می‌پوشیدم که برم محل قرار اتوبوس نمایشگاه کتاب تهران، و روی هر دوتاگوشه اتاقaudrey28.blogfa.com
  • هیچانصاف نیست آدم بیشتر از سنش احساس خستگی تو فکرش باشه:) .. +زندگی یه دروغ تلخه!ناگفته هاharfhaye-dellam.blogfa.com
  • دو روز آخر سفر دیوانه؛)دو روز آخر رو می‌تونستم از بقیه سفرم لذت ببرم یا داستان رو حیثیتی کنم و جنگ بین خودم رو تموم کنم و همچنین یه سری چیزها رو باید برای خودم ثابت میکردم در انتهای اون دو روز که یه رازه باهام تماس گرفتن که برای یه مستندی به عنوانبی پرده:)bi-pardeh.blogfa.com
  • شازده کوچولوشازده كوچولو: دلتنگى مگه چه جوریه و چه خاصیتی داره؟ روباه: خاصیت "دلتنگی" اینه كه "بد قِلِقِت" میکنه ...ارغوانmb424.blogfa.com
  • -_____________-ولی حالا این سری رو شما جواب بدین؛ پسری که توو محل کارت خیلی زیاد بهت نگاه و توجه می‌کنه ولی می‌ره پشت سرت آبروت رو می‌بره و از دروغ می‌گه فلانی با پیج فیک مزاحمم می‌شه و میفته پشت سرم و معذبم می‌کنه فازش چیه؟!یک آدم کاملا متفاوتdmnw.blogfa.com
  • ابلق غمگینفردا رو میبینم. گفت و گو هارو تصور میکنم. باز هم عینا میدونم چیا قراره گفته بشه، چی قراره بشنوم و چه اتفاقی قراره بیفته... طرز نگاه بقیه بهم، گویای اینه که وضعیت واقعا پیچیده‌ست و فقط من نیستم که اینطور فکر میکنم. اشکالی نداره.غرقابgharghab.blogfa.com
  • 727_گفتنیواین چندروزی که نتونستم سر بزنم به وبم خیلیاتون پیام دادین تو گفتنیو نبودم که چک کنم و معذرت میخوام وقتی کار واجبی داشتین کامنت بزارین برام خصوصی که تاییدش نکنم چون اگه ببینم جواب میدم ولی زیاد گفتنیو رو چک نمیکنم / کلی نوشتم تاییدپناهگاهdokhtardaroon.blogfa.com
  • Together"تو حق نداری خسته شی! نه الان نه اینجا نه بعد اینهمه راهی، که کنار هم اومدیم… روی تیغ زیر رد توی شک از اون گرم تا این سگ سرما تو حق نداری! نگاه کنی، به پایین منو ببین…! ما بهم وصلیم:) بیوفتی منم میوفتم باهات اجازه نمی‌دم، بشی یهyin and yanginthefuture.blogfa.com
  • روز خوبامروز واقعا برام روز خوبی بود امروز صبح که بلند شدم صبحانه خوردم و بعدش کتابی که باید ارائه میدادم رو خوندم. وقت ناهار شده بود و بچه ها هم بیدار شده بودن، ناهار خوردیم و تصمیم بر این شد که بریم شهربازی. حاضر شدیم و اسنپ گرفتیمروزمرگیbutterfly4.blogfa.com
  • Interestingامروز صبح رفتم حیاط پانسیون و دیدم چه آب روانی کنار حیاط جریان داره. رفتم رو مبلی که اونجا بود نشستم چند ساعتی کتاب خوندم و به کارام رسیدم. شب کمک بودم ینی ۶ تا ۱۲ باید میرفتم. آقا ببینید این هفته آموزشی ام ینی فیکس صبح باید برمDENIZ LIFEdenizlife.blogfa.com
  • قوی ترین رقیبکسی که تو آینه بهت زل زده قویترین رقیبیه که میتونی باهاش روبه‌رو بشی،چه تو مبارزه چه زندگی..وارونه rivan81.blogfa.com
  • مچاله ۱۱۸۶ روز هنریامروز حالم بهتر بود و گیتار زدم و یکی دوتا سنگ کار کردم. دوتا انگشتر قدیمی بودن که اونا رو هم صیقل دادم و تمیز شدن. یکیش به دستم میاد. یه نگین هم داشتم که روش خط و خش افتاده بود و صیقل دادنش خیلی سخت بود. یه سنگی رو به عنوان پایهسطل‌افکاریbin.blogfa.com
  • وقتی دیگه از گریه کردن هم خسته میشیامروز مثل هرروز دیگه رفتم وقتم و تو اینستاگرام تلف کنم. ی دفعه به ذهنم زد برم اکانت اینستاگرام الهه رو ی نگاهی بندازم. هر چی گشتم اکانتش و نتونستم پیدا کنم. حدس زدم علتش چیه، اما نخواستم باور کنم. به همین خاطر از گوشی و اکانتآسمان ارغوانیmagenta-sky.blogfa.com
  • گول میخوره؟اول مادربزرگم فوت شد..بعد پسر عمه بابام..بعد عموی مامانم بعد عمه بابام و عموی بابام توی دو ماه.. باید فامیلم عوض کنم و عزراییل رو گول بزنمبعد از افسردگیnazdik40.blogfa.com
  • بعد از ۶سالاتفاقا میگذره و من دیگه مثه قبل نمیام بنویسم۔۔ رفتم ازمایش Ifobدادم با این تفاوت این سری رعایت کردم از سه روز قبل چیزایی که گفته بودنو نخورم و منفی شد خداروشکر ان شالله همیشه سلامتیمو خدا بهم هدیه بده۔۔۔وقتی ادم مریض میشه تازه درک ♥__خاطـ ـ ـرات زندگـ ـ ــیمون__ ♥rosa6872.blogfa.com
  • خودسانسوریاین روزا دارم تمرین می کنم که و خلاصه هر چیزی که تو ذهن و دلم هست رو راحت به زبون نیارم...موقعی که پشت فرمونم و طبق معمول از دست راننده های بی مبالات حرص میخورم،جلویِ همسر بهشون نگم گاو وقتی فیلمم و یه آدمِ سطحی می بینه و هر چیزیشmanomaaefeh13970226.blogfa.com
  • پست شماره 15تصمیم گرفتم از این به بعد برای عنوان پست ها از عدد استفاده کنم تا دیگه مجبور نباشم روی عنوان پست دوساعت فک کنم و در نهایت همون اسم مسخره ای که بار اول اومد توذهنم رو بزارم عنوان پست برای مثال این میشه پست شماره 15 خب مثل همه یچرندپرندlaleh8787.blogfa.com
  • جهانی به وسعت یک کلمهبسم الله الرحمن الرحیم . . گاهی یک جمله میتونه طوفانی مثبت در زندگی ی ادم ایجاد کنه بارها جملاتی خوندم یا شنیدم که دگرگونم کرده بیشتر در جهت مثبت الحمدلله و همینطور کسانی بهم گفتن فلان جملت خیلی رومون تاثیر مثبت داشت ، بازمبرکاتatresib1400.blogfa.com
  • می گذرد...نشستم پستای قبلیمو خوندم چقدر بزرگ شدم! چقدر تغییر کردم! اون آدم پر انرژی ای که پستای طولانی می نوشت اون آدمی که ایموجی بارون بارون پستاش اونی که با ذوق می شست تک تک اتفاقا رو می گفت کجاست؟ چیشد؟ چه اتفاقی براش افتاد که یهو انقدر༺ماجراهای من༻daughterofthemoon1.blogfa.com
  • ممنونم از تاپ سفید نازکمروی مبل دراز کشیدم و داشتم توی گوشیم می‌چرخیدم. نمی‌دونم دقیقا چی گفتم، از همون حرفا که نینو رو به خنده میندازه و منو خنگ جلوه میده و باعث میشه بیاد منو ببوسه و هی شوخی کنه... دستشو می‌ذاره رو س.ی.ن.م و یه صدایی ازش میاد که نشونهزندگیِ نه چندان عالی من!mynotsoperfectlife.blogfa.com
  • ۲۶اردیبهشت ۱۴۰۳سوالات بی جواب: چرا چهل روز غذا نخوردی؟ چرا بعد از مرخصی از بیمارستان دیگر حرف نزدی؟ چرا وقتی به اتاق مرگ میبردنت بعد از چندین روز که چشمانت را باز نمی کردی باز کردی و دستش را گرفتی؟ چرا آن شب دست میزدی؟ آن شب زیر لب چه میگفتی؟زندگی بعد از تو lifeafteryou.blogfa.com
  • آيا مي دانيد صحبت با تلفن همراه در حين رانندگي موجب بيماري قلبي مي شود؟آيا مي دانيد صحبت با تلفن همراه در حين رانندگي موجب بيماري قلبي مي شود؟ ( محسن حسن زاده ‌ ) بسياري از مردم به اشتباه ياد گرفته اند که چند کار را باهم در يک زمان انجام دهند . به طور مثال درحين رانندگي با تلفن همراه صحبت مي کنند . ومحسن حسن زاده روان شناس mnmh45498288.blogfa.com
  • ازخدا میخوامازخدا میخوام همیشه حال دلتون خوب خوب بشه و همیشه امیدوارتر باشید.دلنوشته خودمونیواقعیتnaznynfatmh313.blogfa.com
  • صادق هدایت (یک ارزیابی شتاب زده)نام صادق هدایت و بوف کور تداعی کننده یکدیگرند همانطور که نام فردوسی و شاهنامه پی هم می آیند، به طور کلی نویسنده اثر را می آفریند و اثر نویسنده را در ذهن مردم یا حتی ذهن تاریخ بار می آفریند. خواهی نخواهی نام هدایت در حافظه تاریخیاندیشه فلسفیphilosophyethics.blogfa.com
  • سهمِ ماهررر چقدددر روی کاری بیشترین توان و حساسیت و انرژی و وقتت رو بذاری و خیلی وسواس گونه، همراه با اضطراب، به دنبال نتیجه باشی، توو همون نقطه بدترین شکست ها رو تجربه خواهی کرد. چراا؟! چون مهمترین منابعت یعنی وقت و انرژی رو بصورت تکTeacher 's daily write shahidmohamadischool1401.blogfa.com
  • آرامش زندگی منحال و هوای زندگی ام بوی دیگری دارد بوی دختر کوچکی را دارد که همین نزدیکی کنارم آرام و لطیف و دوست داشتنی خوابیده است. امیدوارم همه عمر همین مقدار آرامش و راحتی را داشته باشد من در همین لحظه به اندازه ای بیش از زمان نوزادی ام آراماین روزهاaloned.blogfa.com
  • ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳قبلا از عشق حرف زده بودم این‌که‌ فکر می کردم عاشق یه نفر شدم ولی الان می فهمم که کشکه، من هیچ میل و تمایلی الان بهش ندارم، نمی تونم بگم بهش فکر نمی کنم و هیچ حسی بهش ندارم، به عنوان همکار آدم خوبی بود.‌بعضی وقتها هم که تنهایی بهمدختری به نام مرضیهmarziehrahimi.blogfa.com
  • ساعات سعد و نحستقویم سعد و نحس امروز 1403/02/29 مربوط به ساعات روز بترتیب زیر است 1_ از ساعت 4:57 تا 6:7 روز شنبه ستاره زحل برای جلب و قبول و محبت و عفت و تهییج 2_ از ساعت 6:7 تا 7:17 روز شنبه ستاره مشتری برای ایجاد صلح و محبت و آشتی و عطف 3_ ازدعا و اذکار " تقویم روزtaghvimroz.blogfa.com
  • ........یکشنبه مراسم چهلم پدرم هست...اینکه دیگران از خوبی‌های پدرم میگویند اندوه و غم و حسرت از دست دادن پدرم را بیشتر میکند. این روزها بیشتر مشغول کارم هستم و کتاب و ورزش. یه کتاب خوب را باید دوبار خواند. سعی میکنم با خودم مهربان باشم باآژیرazhir.blogfa.com
  • راضی نیستمامروز اصلا از خودم راضی نبودم چون اونی ک میخواستم اتفاق نیوفتاد. . موهای مادرم همون مدل قبلی گفت بزنم زدم ولی اونطور ک میخواستم خوب پیش نرفت اخه همش ی ترسی باهام ک موهاش زیادی کوتاه بشن، هرچند خودش دوس داره خیلی کوتاه بشن ولی من...دل شـکـســــتــه...deleshekasteh1.blogfa.com
  • تایپ ریاضیامروز همش دو صفحه برگه امتحان ریاضی هشتم و سه صفحه امتحان علوم تایپ کردم کلا ریاضی ارزش نداره تایپ کنم اگر چیز دیگری به جاش انجام بدم خیلی بهتره میتونستم این وقتا را بزارم برای اقدام پژوهی و مقاله خیلی بهترهیا خدا7te.blogfa.com
  • رباعی 40از یاس بنفش بستری ساخته ام در تنگ بلور لاله انداخته ام یک لحظه سکوت کن مرا می شنوی پیچیده میان نغمه ی فاخته ام! پارسا همت از کتاب دوشیزه ترین نگاهدوشیزه ترین نگاهparsa-hemmati.blogfa.com
  • پروازخسته جانم و دلگیر… همچون عصرجمعه ای پاییزی و نمناک. بسیار در مغزم با خود سخن می گویم ، کلنجار می روم. گاهی تن صدا بینمان بالاتر رفته و اوج می گیرد ، یکدیگر را محکوم می کنیم ، برای هم پشت چشم نازک می کنیم. گاهی نیز بی امان برایرویای روپوش سفیدparvanehsoleymanikourandeh.blogfa.com
  • دو عروس درامروز نامزد همکارم اومده بود مغازه م ، ما معمولا جمعه ها همه جا رو نظافت میکنیم من داشتم آشپزخونه رو میسابیدم ( خونه کم بود اینم اضافه شده) بقیه داشتن طبقه بالا ( جای گلای طبیعی) رو سامان میدادن فقط همکاری که نامزدش اومده بود جلوجایی برای خودم بودنnssmafar.blogfa.com
  • 924چقدر بد که دیر به دیر به اینجا سر میزنم ... امروز چهارمین هفته یِ بیکاریم شروع میشه درست از یک اردیبهشت احساس کردم به اون کار و اون جایگاه و اون محیط تعلق ندارم و پنج اردیبهشت فقط با نوشتنِ رمز سیستمم روی کاغذ و هیچ خداحافظی برای↜هنوز هم من↝zoh12e.blogfa.com
  • یادش بخیرتلتکست میدونی چیه؟ من هرچی الان بلدم از صدقه سره اونه ، همیشه مامان خدابیامرزم میگفت "مامان جان صفحه آشپزی تلتکست رو برام بذار" . بابام هم همیشه صفحه 113 ورزش رو میخوند. یه عالمه هم بازی داشت. وقتایی که از سگا بینصیب میموندمخاطراتِ منxyz.blogfa.com
  • اردیبهشتسلام. قبول دارین امسال اردیبهشتش بیشتر از فروردینش کِش اومد؟ الان تازه ۲۹ اردیبهشت شد. +معصومه گریه میکرد، بچه مردم ده و نیم خوابید، علی هم که ۸ تازه بیدار شد خوابش نمیبرد،منم که باید میرفتم حیاط . پیام دادم به زهرا گفتم معصومهانارسرخpiniq2.blogfa.com
  • پرستشوارد اتاق شد. ۴ با ۵ تا از دوستانش دور نشسته بودند و صحبت می کردند‌. تنها جای خالی که می توانست بنشیند کنار دومینیک بود. دومینیک رفیق اش بود. رفیقی که اوایل آشنایی شان به شدت ازش خوشش می آمد اما هر چقدر آن موقع ها برای دومینیک فضاrizad liferizad.blogfa.com
  • فردافردا برای من روز جهانی نوشتنه.... باید خیلی بنویسم... حرف هام جمع شده... اگر ورزش هم کردم و نماز هامو هم کامل خوندم، باید به خودم یک هدیه بدماز بودن و سرودنitsaboutmybeing.blogfa.com